اشعار عاشقانه من

شعرهایی که نخواندم همه تقدیم تو باد / حرفهایی که نگفتم همه ارزانی تو

اشعار عاشقانه من

شعرهایی که نخواندم همه تقدیم تو باد / حرفهایی که نگفتم همه ارزانی تو

من خسته ام...

 من خسته ام از آینه ها از کتاب ها            

                                    درماده تو ام... وسط انقلاب ها 

 

 

 

 

۱- وبلاگ قدیمی من با همه آرشیو ها و نظرها و ... توسط یک عده از  خدا بی خبر هک شد و هرگز باز نخواهد گشت و به همین دلیل و اینکه مدیر محترم بلاگفا به راحتی! تمامی اطلاعات بلاگر ها رو در اختیار... قرار میدهد و این سرویس دهنده رایگان اصلا امنیت ندارد به شما هم توصیه میکنم بلاگفا رو تحریم کنید!  

 

۲-پس از چندین ماه تلاش و شب نخوابی و استرس و بدبختی بلاخره آزمون ارشد هم تمام شد و پس از ۱۸ سال تحصیل این اولین باری است که با خیال راحت هیچ درسی ندارم و  تا شهریور میتوانم کارهایی که واقعا دوست دارم را بدون دغدغه انجام دهم... امیدوارم رتبه ام خوب بشه...  

 

۳- در مورد مسائل سیاسی و حال و هوای این روزهای ایران به دلیل فشارهایی که از طرف ... و دانشگاه و ... در این ایام به من و خانواده ام وارد شد بهتر است در این وبلاگ بحثی نکنم و این مفهوم کامل یک خود سانسوری به تمام معنا است! ولی چه میشه کرد اگر شما هم از تحصیل محروم بشید و کلی بگیر ببند براتون درست کنند همین میشه پس به من حق بدید ولی هرگز تفکر عوض نخواهد شد!   

                                               بدبخت آنکسی که گرفتار عقل شد

                                                               خوشبخت آنکه کره خر آمد الاغ رفت! 

(ایرج میرزا)

 

۴-قراره چند تا کار زیبا مثل همون جشنواره البته بهتر از اون با همکاری همه شما انجام بدیم ولی تفسیرش و تحلیلش و چگونگی کار و اصلا چیکار قراره بکنیم برای پست بعدی...  من ساکن تهران شدم ازین به بعد فعالتر میشم و در معیت دوستان عزیزی که در پایتخت حضور دارند میتوانیم کارهای بزرگی انجام دهیم حتی در این شرایط افتضاح!    

 

۴.۵- وااااای خدای من این همه شاعر جوان داریم که همدیگر رو هم میشناسن با این حال هیچ رویداد درخوری در ادبیات ایران زمین خاصه شعر و غزل اتفاق نیافتاده مثل دوره بازگشت ۸ تا شاعر نشستن و سبک ادبی ساختن ما حداقل چهارصد تا شاعر خوب و جوان و با انگیزه داریم و هیچ کار در خوری انجام ندادیم... میبایست کانون شاعران ایران را تاسیس کرد! و بنیاد نوینی بنا نهاد در ادبیات اینجوری فایده نداره...

 

 

۵- یک عکس خوشحال از سفر شمال که خیلی خوش گذشت...   

 

 

 

 

 ۶- برای کار مجله هنوز تصمیم نگرفته ام به خیلی ها بده کارم و حساب سیاه سیاه... ولی باید یک تصمیم جدی با یک تیم قوی این کار را انجام دهم توی این مملکت سرمایه گذاری روی این کارها ریسک بزرگیه وگرنه خیلی راحت میشه یک مجله خوب ادبی-هنری راه انداخت...شاید هم اصلا راه نیفتاد و با مجله خوب همین فردا بود دوستان دانشمندم همکاری مالی-ادبی کردم.. 

  

 ۷- در آخر یک تسلیت به دوست و شاعر گرانقدر آقای محمد رضا شالبافان به خاطر مصیبت وارده به ایشان و عذر خواهی به این دلیل دوری راه مانع از حضورم در مراسم ختم آن مرحوم گشت... نامشان همیشه جاویدان و روحشان آرام باد.   

 

۸-   فوری/چون بلاگ اسکای قسمت نظر خصوصی ندارد...دوستان عزیز در صورتی که نظر خصوصی دارید لطفا در قسمت منوی اصلی وبلاگ زیر عکس بخش (نظر خصوصی) کلیک کنید و نطرتان را مرقوم فرمایید... این ربطی به ایمیل نداره مثل همه وبلاگا نظر خصوصی برای منوی کاربری میاد...  

 گریه روی شانه تخم مرغ

۹-برای کسانی که هنوز کتاب گریه روی شانه تخم مرغ را دانلود نکردند توصیه میکنم حتما شعرهای این مجموعه را بخوانند این مجموعه به همت شاعران بزرگوار همچون سید مهدی موسوی /فاطمه اختصاری و مونا زنده دل و با مقدمه استاد محمد علی بهمنی  برگزیده ای از آثار شاعران جوان کشور در زمینه غزل پست مدرن تهیه شده و در بهمن ماه سال ۸۶ در جشنواره غزل پست مدرن در تهران رونمایی شد.جلسه نقد این کتاب سال گذشته در شهر گرگان برگزار شد که می توانید گزارشها و عکسهای جلسه نقد کتاب را در سایت آدمبرفی ها بخوانید و ببینید.گزارش کامل تصویری  جشنواره غزل پست مدرن در پستهای بعدی این وبلاگ نمایش داده خواهد شد. 

 لینک دانلود      www.arooz.com/pdf/book/19.pdf

  

 

 

 

 

 و یک غزل قدیمی: این غزل اصلا ربطی به وقایع امروز ایران ندارد و مربوط به سالهای گذشته است! لطفا این غزل را نقد سبز کنید پاسخ نقدها هم در قسمت نظرات داده خواهد شد منتظرم...

 

 

 

«هنوز جای خدا خالی است توی اوین»  

 

 

 شروع بغض زنی توی جیغ یک سنتور  

 و رودخانه تو را می برد به شهری دوووور   

 

 صدای زجه ی مادر برای فرزندش 

و بعد خنده ی مداح معتقد به ظهور!    

 

حضور تو در ابهام یک سوال از مرگ 

 فشار و استرس خواهرم دم کنکور   

 

 دوباره لحظه انکار سکسهای مدام 

 همیشه جای تو در رختخواب مردی بور!   

 

 هزار جرم/ نکرده و حکم های تباه 

 و سنگسار خدایان به حکم قاضی کور   

 

 شبیه تنبوری مرده روی یک دیوار  

ترانه های کیانوش می شوند عبور   

 

 نگاه شهری که می شوند و می شنوند 

 برادران دروغین و هاله مزدور   

 

 تنفر مردم از سرابهای قشنگ  

نشان فریاد سبز برگ تا لب گور   

 

 شناسنامه ای از مهرهای بی معنا 

 فریب خوردن مردم به حکم تند شعور    

 

چقدر سخت رسیدیم آن سر دنیا 

دلم گرفته... برای هوای نیشابور

 

 عبور فاصله ها از خیال تا انجام  

دوباره طعم غذای لذیذ بی کافور   

 

 چهاردیواری پشت تیغ آینده 

 نشسته ای لب رویا و می زنی تنبور    

.. 

.. 

.. 

.  . 

.     .

 .        .

 

 

 صدای آزادی می رسید تا اینجا  

عبور  می کرد از موج منفی زندان 

 

  

پایان/ برای درج نظرات خصوصی به قسمت منوی اصلی زیر عکس بخش  نظر خصوصی رفته و نظرتان را مرقوم بفرمایید...

نظرات 165 + ارسال نظر
حسین میدری 26 فروردین 1389 ساعت 18:25 http://dobeititar.blogfa.com

درود،
باز هم خواندم و بهره مند شدم..
امواج خلیج توفانی؛ از آنسوی جزیره های گمشده، هفت دوبیتی عاشقانه به
"یک ساحل پر از شعر" باز آورده اند..
و اکنون اینهمه کرانه ی جنوبی، آمدن شما را چشم براه خواهند ماند..

مهدی کوه پیما 27 فروردین 1389 ساعت 12:07 http://sarabearezooha.blogfa.com

سلام دوست عزیزم

یه مدت که نه ، خیلی مدت نبودم
خیلی اتفاقات برام افتاد
میخواستم واسه همیشه از ادبیات دور بشم ، ولی ادبیات و دوست خوبی مثل شما این اجازه رو من نداد
حالا برگشتم ولی با دستی کاملا خالی
فقط خواستم بگم فعلا هستم
وبلاگم رو که آپ کردم خبرتون میدم

به امید دیدار تو نمایشگاه کتاب تهران 1389
خیلی دوست دارم شما رو از نزدیک ببینم و با شما کلی حرف بزنم و از شما کلی چیز یاد بگیرم

این هم شماره تماسم هست
09366503141

به امید دیدار

راستی :
وبلاگتون روگذرا یه دیدی انداختم
و کمی باسرعت مطالبش رو خوندم
میتونم بگم مثل همیشه پربار بود و فوق العاده زیبا
فرصت کردم دوباره میام و سر میزنم
بازهم خبرم کن

به امید موفقیت های روزافزون شما

ستاره 27 فروردین 1389 ساعت 16:42

دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است

دردهای من
گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
درد مردم زمانه است
مردمی که چین پوستینشان
مردمی که رنگ روی آستینشان
مردمی که نامهایشان
جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند

انحنای روح من
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب
پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا
دردهای بومی غریب
دردهای خانگی
دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم؟

ستاره 27 فروردین 1389 ساعت 16:43

کودک

با گربه‌هایش در حیاط خانه بازی می‌کند

مادر، کنار چرخ خیاطی

آرام رفته در نخ سوزن

عطر بخار چای تازه

در خانه می‌پیچد

صدای در!

ـ «شاید پدر!»

ستاره 27 فروردین 1389 ساعت 16:43

شهیدی که بر خاک می‌خفت

چنین در دلش گفت:

«اگر فتح این است

که دشمن شکست،
چرا همچنان دشمنی هست؟»

ستاره 27 فروردین 1389 ساعت 16:44

شهیدی که بر خاک می‌خفت

سرانگشت در خون خود می‌زد و می‌نوشت

دو سه حرف بر سنگ:

«به امید پیروزی واقعی

نه در جنگ،

که بر جنگ!»

سید مهدی موسوی 28 فروردین 1389 ساعت 18:39 http://bahal3.persianblog.ir

خوبی؟
هنوز که به روز نیستی پسر...

پرباران 28 فروردین 1389 ساعت 19:34 http://pare-baran.blogfa.com/

سلام. با سه دوبیتی به روزم ومنتظر حضورسبزتان

سلام رضا جان

یادم رفته بود ازت خواهش کنم لینکم کنی

منتظر پاسختون هستم

بچه کشتارگاه از بند بغلی !!!

اشک مسیح 29 فروردین 1389 ساعت 13:21 http://ashkeghazal.blogfa.com

سلام

تا شب چشم تو در بیشه ی رویا رویید.........

با غزلی به روزم

سید مهدی موسوی 30 فروردین 1389 ساعت 09:52 http://bahal3.persianblog.ir

چقدر حیف
غزل پست مدرن
بی حضورت چیزی کم دارد رضاجان...

سلام

ممنونم از لینکتون

و

امیدوارم ارشد دوباره اراک قبول شوید

باعث سرور ماست

ارثی زاد 30 فروردین 1389 ساعت 15:59 http://ersizad.blogfa.com

با سلام

وبلاگ یک استکان غزل با خبر چاپ کتاب

"من شاعرم همیشه کمی هم کبوترم"

و چند کتاب دیگر

و غزل پلک

بروز شد

مهسا زهیری 30 فروردین 1389 ساعت 23:29 http://wildmaneater.blogfa.com

سلام
ممنون که سر زدید
بله سلیقه ها متفاوته
روی این وزن مثنوی به چارپاره شباهت پیدا می کنه ...
در مورد قافیه ها هم فکر می کنم این اختیار خیلی رایج شده باشه
البته غزل مال خیلی وقت پیش بوده و مسلما ایراداتی داره
موفق باشید

سلام . من هم خسته ام در مشهد. برادرم خسته است در تهران . مادرم خسته است در آشپزخانه . این روزها خستگی امان همه را بریده است.
عزیز خوندمت .
بیا به دیدنم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد