اشعار عاشقانه من

شعرهایی که نخواندم همه تقدیم تو باد / حرفهایی که نگفتم همه ارزانی تو

اشعار عاشقانه من

شعرهایی که نخواندم همه تقدیم تو باد / حرفهایی که نگفتم همه ارزانی تو

من خسته ام...

 من خسته ام از آینه ها از کتاب ها            

                                    درماده تو ام... وسط انقلاب ها 

 

 

 

 

۱- وبلاگ قدیمی من با همه آرشیو ها و نظرها و ... توسط یک عده از  خدا بی خبر هک شد و هرگز باز نخواهد گشت و به همین دلیل و اینکه مدیر محترم بلاگفا به راحتی! تمامی اطلاعات بلاگر ها رو در اختیار... قرار میدهد و این سرویس دهنده رایگان اصلا امنیت ندارد به شما هم توصیه میکنم بلاگفا رو تحریم کنید!  

 

۲-پس از چندین ماه تلاش و شب نخوابی و استرس و بدبختی بلاخره آزمون ارشد هم تمام شد و پس از ۱۸ سال تحصیل این اولین باری است که با خیال راحت هیچ درسی ندارم و  تا شهریور میتوانم کارهایی که واقعا دوست دارم را بدون دغدغه انجام دهم... امیدوارم رتبه ام خوب بشه...  

 

۳- در مورد مسائل سیاسی و حال و هوای این روزهای ایران به دلیل فشارهایی که از طرف ... و دانشگاه و ... در این ایام به من و خانواده ام وارد شد بهتر است در این وبلاگ بحثی نکنم و این مفهوم کامل یک خود سانسوری به تمام معنا است! ولی چه میشه کرد اگر شما هم از تحصیل محروم بشید و کلی بگیر ببند براتون درست کنند همین میشه پس به من حق بدید ولی هرگز تفکر عوض نخواهد شد!   

                                               بدبخت آنکسی که گرفتار عقل شد

                                                               خوشبخت آنکه کره خر آمد الاغ رفت! 

(ایرج میرزا)

 

۴-قراره چند تا کار زیبا مثل همون جشنواره البته بهتر از اون با همکاری همه شما انجام بدیم ولی تفسیرش و تحلیلش و چگونگی کار و اصلا چیکار قراره بکنیم برای پست بعدی...  من ساکن تهران شدم ازین به بعد فعالتر میشم و در معیت دوستان عزیزی که در پایتخت حضور دارند میتوانیم کارهای بزرگی انجام دهیم حتی در این شرایط افتضاح!    

 

۴.۵- وااااای خدای من این همه شاعر جوان داریم که همدیگر رو هم میشناسن با این حال هیچ رویداد درخوری در ادبیات ایران زمین خاصه شعر و غزل اتفاق نیافتاده مثل دوره بازگشت ۸ تا شاعر نشستن و سبک ادبی ساختن ما حداقل چهارصد تا شاعر خوب و جوان و با انگیزه داریم و هیچ کار در خوری انجام ندادیم... میبایست کانون شاعران ایران را تاسیس کرد! و بنیاد نوینی بنا نهاد در ادبیات اینجوری فایده نداره...

 

 

۵- یک عکس خوشحال از سفر شمال که خیلی خوش گذشت...   

 

 

 

 

 ۶- برای کار مجله هنوز تصمیم نگرفته ام به خیلی ها بده کارم و حساب سیاه سیاه... ولی باید یک تصمیم جدی با یک تیم قوی این کار را انجام دهم توی این مملکت سرمایه گذاری روی این کارها ریسک بزرگیه وگرنه خیلی راحت میشه یک مجله خوب ادبی-هنری راه انداخت...شاید هم اصلا راه نیفتاد و با مجله خوب همین فردا بود دوستان دانشمندم همکاری مالی-ادبی کردم.. 

  

 ۷- در آخر یک تسلیت به دوست و شاعر گرانقدر آقای محمد رضا شالبافان به خاطر مصیبت وارده به ایشان و عذر خواهی به این دلیل دوری راه مانع از حضورم در مراسم ختم آن مرحوم گشت... نامشان همیشه جاویدان و روحشان آرام باد.   

 

۸-   فوری/چون بلاگ اسکای قسمت نظر خصوصی ندارد...دوستان عزیز در صورتی که نظر خصوصی دارید لطفا در قسمت منوی اصلی وبلاگ زیر عکس بخش (نظر خصوصی) کلیک کنید و نطرتان را مرقوم فرمایید... این ربطی به ایمیل نداره مثل همه وبلاگا نظر خصوصی برای منوی کاربری میاد...  

 گریه روی شانه تخم مرغ

۹-برای کسانی که هنوز کتاب گریه روی شانه تخم مرغ را دانلود نکردند توصیه میکنم حتما شعرهای این مجموعه را بخوانند این مجموعه به همت شاعران بزرگوار همچون سید مهدی موسوی /فاطمه اختصاری و مونا زنده دل و با مقدمه استاد محمد علی بهمنی  برگزیده ای از آثار شاعران جوان کشور در زمینه غزل پست مدرن تهیه شده و در بهمن ماه سال ۸۶ در جشنواره غزل پست مدرن در تهران رونمایی شد.جلسه نقد این کتاب سال گذشته در شهر گرگان برگزار شد که می توانید گزارشها و عکسهای جلسه نقد کتاب را در سایت آدمبرفی ها بخوانید و ببینید.گزارش کامل تصویری  جشنواره غزل پست مدرن در پستهای بعدی این وبلاگ نمایش داده خواهد شد. 

 لینک دانلود      www.arooz.com/pdf/book/19.pdf

  

 

 

 

 

 و یک غزل قدیمی: این غزل اصلا ربطی به وقایع امروز ایران ندارد و مربوط به سالهای گذشته است! لطفا این غزل را نقد سبز کنید پاسخ نقدها هم در قسمت نظرات داده خواهد شد منتظرم...

 

 

 

«هنوز جای خدا خالی است توی اوین»  

 

 

 شروع بغض زنی توی جیغ یک سنتور  

 و رودخانه تو را می برد به شهری دوووور   

 

 صدای زجه ی مادر برای فرزندش 

و بعد خنده ی مداح معتقد به ظهور!    

 

حضور تو در ابهام یک سوال از مرگ 

 فشار و استرس خواهرم دم کنکور   

 

 دوباره لحظه انکار سکسهای مدام 

 همیشه جای تو در رختخواب مردی بور!   

 

 هزار جرم/ نکرده و حکم های تباه 

 و سنگسار خدایان به حکم قاضی کور   

 

 شبیه تنبوری مرده روی یک دیوار  

ترانه های کیانوش می شوند عبور   

 

 نگاه شهری که می شوند و می شنوند 

 برادران دروغین و هاله مزدور   

 

 تنفر مردم از سرابهای قشنگ  

نشان فریاد سبز برگ تا لب گور   

 

 شناسنامه ای از مهرهای بی معنا 

 فریب خوردن مردم به حکم تند شعور    

 

چقدر سخت رسیدیم آن سر دنیا 

دلم گرفته... برای هوای نیشابور

 

 عبور فاصله ها از خیال تا انجام  

دوباره طعم غذای لذیذ بی کافور   

 

 چهاردیواری پشت تیغ آینده 

 نشسته ای لب رویا و می زنی تنبور    

.. 

.. 

.. 

.  . 

.     .

 .        .

 

 

 صدای آزادی می رسید تا اینجا  

عبور  می کرد از موج منفی زندان 

 

  

پایان/ برای درج نظرات خصوصی به قسمت منوی اصلی زیر عکس بخش  نظر خصوصی رفته و نظرتان را مرقوم بفرمایید...

نظرات 165 + ارسال نظر
سمیرا 30 بهمن 1388 ساعت 02:29 http://ax-sms.blogsky.com

سلام

وبلاگ زیبایی داری

اگه با تبادل لینگ موافقی منو با نام

.::هر چی بخوای اینجا هست::.

لینک کن بعد بهم خبر بده تا لینکت کنم

موفق باشی

saman 30 بهمن 1388 ساعت 03:12 http://www.30rish.com

فروش اسپمرهای پرقدرت بلاگ اسکای
----------------------------
همین الان تماس بگیرید فرصت را از دست ندهید
09358870906
----------------------------
فقط 5000 تومان از این ارزون تر دیگه پیدا نمی کنید.
فقط تا 3 اسفند با این قیمت چنین اسپمری به فروش می رسد.
----------------------------
توجه:
اگر یک مشتری بیاورید برنامه برا شما 4000 تومان میشود.
اگر 2 تا مشتری بیاورید این برنامه برای شما 3000 تومان میشود.
اگر 3 مشتری بیاورید این برانامه برای شما 1000 تومان میشود.
دیگه چی می خواین

ستاره 30 بهمن 1388 ساعت 03:18

وب سایت خوبی داری

رضا پارسا 2 اسفند 1388 ساعت 01:22 http://sheremaryam.blogsky.com

و هزاااااار بار آدم آفریده شد برای رفتن به زندااااان

و سکوت کرد و اعتراف دروغین و رانده شد از همه جا و همه چیز...

و طی پستی در وبلاگش نوشت که مرگ من فرا رسیده!

و فلک به مردم نادان دهد زمام مراد

تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس!

.

.

.

وبلاگ جدید رضا صحرایی( پارسا) پس از چند ماه به روز شد

با چند مطلب از...

و یک غزل نسبتا قدیمی!

لطفا اول لینک وبلاگ اشعار عاشقانه من را طبق آدرس تغییر دهید و بعد...

در بلاگ اسکای منتظر حضور سبزتان هستم

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخوووور
با احترام

زنده باد ایران

بدبخت آنکسی که گرفتار عقل شد

خوشبخت آنکه کره خر آمد الاغ رفت!

اینو خوب اومدی

کسی اینجا به فکر رازقی نیست
بیا فکر عبور قاصدک باش.
رضای عزیز حرفهات همه انگار از ته دل من بود.
لینک را اصلاح کردم.
موفق باشی.

سلام رضا جان
کار زیبایت را خواندم
از ساختار قوی و مستحکمی برخوردار بود...
لینک هم اصلاح شد

برقرار باشی و سبز

س مثل سارا 2 اسفند 1388 ساعت 13:24 http://s_g_poem.persianblog.ir

سلام سلام سلام خوبین ؟دلم واسه شعرهاتون تنگ شده بود چه عالی سرودین باعث افتخاره آشنایی با شما ...ولی من بیت آخر را این طوری خواندم :صدای آزادی می ر سید از تهران ....عبور می کرد از موج منفی زندان

قبیله مرگ 2 اسفند 1388 ساعت 14:04

سلام رضا صحرایی عزیز به طور اتفاقی سر از اینجا در آوردم و غزل زیبایت را خواندم و مثل همیشه غمگین شدم حرف دل همه در غزلت نمایان بود وطن غرق جهل و نادانی افرادی شده که به هیچ صراطی مستقیم نیستند و این مصراع:
هنوز جای خدا خالی است توی اوین
خیلی تاثیر گذار بود
متشکرم پاینده باشی

علی.ف 2 اسفند 1388 ساعت 14:48

سلام دوست عزیز رضا جان.
پیامت رسید وبلاگ جدیدت هم مبارک در باره غزل جدیدت این نکته خیلی ذهنم رو مشغول کرده که اول مصراع های دوم هر بیت کلمات کلیشه ای که به گمانم به شعرت آسیب میزنه قرار دادی و در بسیاری از موارد هیچ رابطه معنایی بین کلمات و قافیه و اصطلاحات خودساخته غزل وجود ندارد. انگار از یک ذهن تنبل تراویده نه یک ذهن خلاق باهوش. این ایرادات کار رو اگر درست کنی به نظرم غزل نابی از آب دربیاد مصداقی اگر بگویم مثلا:و رودخانه /و بعد /فشار و/همیشه/ و سنگسار / ترانه/ برادران /نشان/فریب/دوباره و... این کلمات را می توانستی در اول هر مصراع دوم کار نکنی یا در جای دیگر بیت قرار دهی ولی تک تک آنها قابل تغییر است قالب و معنی باید تطابق داشته باشد نه هر کلمه ای را در هرجایی که بخواهی بگذاری.
فکر کنم برای کامنت اول کفی است
خوب فکر کن مخلصیم دادا

سلام
عبور فاصله ها از خیال تا انجام

دوباره طعم غذای لذیذ بی کافور



خوشحالم به روزید
کار خوبی بود
در شعرتون به نکته های ظریف جالبی اشاره کرده بودید
ممنون

سلام داداش خوبی ؟
من این روزا خیلی وضعیت روحیم مساعد نیست آخه ... پست قبلیم نوشته بودم البته فعلا به دلایلی خاص پنهونش کردم !
داداش لینکت رو هم اصلاح کردم
شاد باشی

ستاره 2 اسفند 1388 ساعت 19:04

درود بر تو رضا
شعر خیلی خوبی بود
لذت بردم
موفق باشی

مریم 2 اسفند 1388 ساعت 20:25

درود بر تو. مثله همیشه عالی بود خیلی حال کردم وقت کردی برا مام یه شعری بگو

ما همیشه مخلص شما هستیم خانوم در بست همه شعرای منم واسه شماست این وبلاگم متعلق به خودته عزیزم.فدات همسرت رضا

علی.ف 2 اسفند 1388 ساعت 21:34

نگاه چپ و راستت باهم فرق ندارد یعنی تضاد کمی در غزلت جریان دارد اگر به دنیای پسا نوین خوب نگاه کنی چیزهای متضاد برعکس گذشته قشنگترین چیزها هستند و این باید در غزل جریان داشته باشد تا معادلات منطقی وجود دارد به هیچ بستر جدیدی نخواهیم رسید. انعکاس دردهای اجتماعی در شعر جدید باید کاملا رمزی باشد نه اشاره مستقیم و درست کار شاعران عمه مثل خلیل جوادی را انجام داده ای با قالب غزل جدی این کارها به سبک و سیاق شعر پسا هرگز نمیخورد مگر اشارات خفی که آن هم فهمیدنش با یک نکته ظریف به عهده خواننده شعر است نه اینکه لقمه جویده شده را در دهان مخاطب قرار دهی و این کار هیچ تناسبی با شعر جدید ندارد. بنابر این هاله نور/ ترانه و کیانوش/ رای گیری/ و... دردهای آشکار امروز جامعه است که باید در لباس متفاوتی در شعر جدید جریان داشته باشد نه تکرار همان نکات کلیشه ای. ذهن من با خواندن غزلت درگیر نشد مگر در چند مورد کوتاه که باید در تک تک ابیات روزمرگی را آنقدر بپیچانی که درگیری ذهن در آخرین حد قرار گیرد. فعلا کافیه باز هم میام.

مهسا زهیری 2 اسفند 1388 ساعت 21:53 http://wildmaneater.blogfa.com

سلام
خوب هستین؟
پستتون رو مطالعه کردم
شعر رو هم خوندم و لذت بردم
کار زیبایی بود با محتوای اجتماعی
اما یک نکته اینکه ارتباط بیت ها چندان قوی نیست
در کل استفاده کردم
موفق باشید

آیدا دانشمندی 2 اسفند 1388 ساعت 22:36

هنوز جای خدا خالی است توی اوین .........

رضا 3 اسفند 1388 ساعت 00:19 http://reza-6060.blogsky.com

سلام. دوباره فیلتر شدم به کوری چشم دشنمان ایران زمین با وبلاگ جدید با شما هستم.

رضا پارسا 3 اسفند 1388 ساعت 03:25

جنبش سبز مپندار که از باد هواست
بلکه از ناله مردان وطن در طرب است

رضا حساس 3 اسفند 1388 ساعت 09:02 http://www.hasas.blogfa.com

سلام.ممنون از حضورت و انتقادت.خوشحال میشم ما رو در هر چه پربار تر شدن صفحه ی ادبی کمک کنید.انتقاد شما رو به جان می پذیرم.ممنون...

رزیتا 3 اسفند 1388 ساعت 09:07 http://www.maneebito.persianblog.ir

سلام.وبلاگ قشنگیه.مطالب رو ذخیره کردم تا بخونم و نظرمو بگم.البته شعرتون محشره ه ه ه

باسلام و سپاس از حضورتون ونظرتون همینطور .

شعرتون گیرایی خاص خودش رو داشت

موفق باشید دوست عزیز

زیبا بود دوست خوبم
اینجارو دوست داشتم :

صدای ضجه ی مادر برای فرزندش
و بعد خنده ی مداح معتقد به ظهور!

شعرامو بخون......

سلام جناب پارسا
خسته نباشید عرض می کنم
قافیه هایی که انتخاب کرده بودید جالب توجه و درخور بیت بودند
با وجود محدودیت قالب شعر کلاسیک به مفاهیم نو و دور از ذهنی اشاره کرده بودید طوری که من بعد از خواندن هربیت یک احسنت زیر لب می گفتم
به حال از آشنایی با شما خوشحال شدم
ممنون از حضورتون،با افتخار لینک شدید

علی.ف 3 اسفند 1388 ساعت 14:01

ارتباط ابیات غزلت زیاد قوی نیست مثلا تو یک غزل سیاسی و اجتماعی اومدی از سکس حرف زدی که به نظرم قشنگ نبود ولی اینطور هم میشود توجیه کرد که نظریات پست مدرنیستی این باب تناقض بین ابیات شعر را می پسندد ولی باید خیلی قوی تر باشد در برخی از مصراعها ارتباط خیلی خوب حفظ شده مصراع اول و دوم رو خیلی زیبا متناقض و حتی طنز تلخ استفاده کردی ولی برخی از مصراعها با مصراع بعدی زیاد قشنگی ندارد که با کمی حوصله و تغییر می توانی آنها را هم اصلاح کنی والسلام

سلام جناب پارسا
چه خبرا؟ خیلی وقت بود بی خبر بودم از شما
شعرتون خوب بود فقط چند جا احساس کردم سکته های وزنی داره مثلا:

حضور تو در ابهام یک سوال از مرگ

منمون
در پناه خدای بارون

سلام عزیز تر از جان خیلی دلم برایت تنگ شده در مورد وزن نمیدونم دقیقا کدوم یک از بیتها منظورته ولی من خودم خیلی حساسم رو وزن و شاید تنها چیزی که کامل بلدم وزن شعره این بیت مثال زدی هم وزنش مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان که طبق عروض سنتی بحر مجتث مثمن مخبون اصلم مسبغ می باشد! ولی طبق تعاریف جدید از عروض فع لن/ فع لان / فعلن/ در آخر هر مصراع هیچ فرقی نمی کند نمیدونم! حالا جای بحث داره ...

سلام بر رضا پارسا
خوبید ؟
وبلاگ جدید مبارک!
چه خبر از مجله ؟
شعرتونو خوندم ولی حرفی برای گفتن ندارم ...


مانا باشید

رضای عزیز

بعد از مدتها دلتگی شعر خوبی و دلتنگ نامه زیبایی خوندم

می بینم تنها من نیستم که دارم به جمع بچه های پایتخت نشین در میام

به امید دیدار زود زود

محمد شعبانی 3 اسفند 1388 ساعت 21:40 http://che-sadeh.blogfa.com

سلام آقای پارسا
شعر خوبی بود
معنی بعضی از این کشیدن هااااا رو نفهمیدم
اما جست گریز به فضاهای متفاوت جالب بود
موفق باشی

سلام محمد جان در مورد کشیده ها اینکه وقتی شعر می خونی ناخودآگاه یه احساس بهت غلبه مبکنه و اگر درست خوانی را بلد باشیم برخی واژه ها رو برای تاکید بیشتر و تلقین به مخاطب میکشیم من اومدم این کشیدن رو به نوشتار انتقال دادم حالا نمیدونم همون تاثیر رو داشت یا خیر؟

سعید 3 اسفند 1388 ساعت 21:45 http://worse.blogfa.com

سلام
امیدوارم خوب باشید
ممنون از دعوت
و ببخشید بابت تاخیرم
شعر را خوندم
به نظرم
به نظرم
نیازی به این مقدار ادامه پیدا کردن نداشت
اولین اشکال شعر به نظر من شعاری بودنش بود
و دومین اشکالش اصرار شاعر در استفاده از تمام
قافیه های موجود بود
که نه کمکی به شعر کرده بود
در حالی که باعث ضعف شعر هم شده بود
امیدوارم موفق باشید
و باز هم ممنون از دعوتتون

سلام جناب محمدی عزیز مرسی نکته قابل توجهی بود خودم اصلا اینطوری فکر نمی کردم ولی حق با شماست ولی قافیه زیادتر بود که می شد استفاده کرد انگور/شور/جور/ ساتور!/ شیپور/و... در مورد شعاری بودن یکی از دوستان دیگه هم نقد کرده بود و من هم قانع شدم که این گونه شعرها مال شاعران عامه است نه ماها! به هر حال اگر نقد دیگری روی شعر بود صمیمانه میپذیرم و مطئن هستم خیلی تاثیر گذارتره مرسی عزیز...

مه پاره 3 اسفند 1388 ساعت 22:31 http://mahpare.blogfa.com

سلام وبلاگ خوبی داری
به منم سر بزن

سبز 4 اسفند 1388 ساعت 02:00 http://www.youtube.com/watch?v=6qGBkciMzXw

بی بی سی یک فیلم وحشتناک از حمله به کوی دانشگاه پخش کرد پیشنهاد میکنم ببینید و به همه اطلاع دهید:
http://www.youtube.com/watch?v=6qGBkciMzXw

دوباره سلام
منظورم آخر مصرع نبود

این مصرع:
حضور تو در ابهام یک سوال از مرگ
اول اینکه تو یک هجای بلند شده که معمولا هجای بلند تلقی کردن تو - که و چه و اینها به موسیقی کلام لطمه می زنه و دقیقا بعد از این از تسکین استفاده کردید و همونطور که می دونید هر چه تسکین در ارکان آخر باشه کمتر به چشم می آد ترکیبی از این ها باعث سکته شده
در مورد ذهن وزبان شعر هم نقد فنی کار من بی سواد نیست همینکه بگم لذت بردم
ممنون
در پناه خدای بارون

مهدی 4 اسفند 1388 ساعت 11:47 http://dvar.blogfa.com

سلام رضا. چرا به من اطلاع ندادی که وبلاگ جدید زدی؟؟؟؟ یعنی نمی خوای بیام؟؟؟؟

پارسای عزیز سلام
از این که امدی به دیدارم سپاس
شاید این رسم مهمانی نباشد که نیامده به نقد و بررسی ان چه که نوشته ای بنشینم اما دلم نیامدسر انگشتانت را تحسین نکنم
در این بگیر و ببند ها که خندیدن و گریستن جرم است تنها به دامان شعر می توان پناه برد
قلمت پاینده

ارثی زاد 4 اسفند 1388 ساعت 14:39 http://ersizad.blogfa.com

هزاااااار
مداااام
دوووور
من اگه بخوام شعر رو اونجوری که نوشتی با چندین الف بخونم وزنش به هم میریزه
شعرت تصویر کم داره روایت محض بی اتفاق مهم
لینکت کردم عزیز
موفق باشی

متشکر از نظر و نقدت در مورد تصاویر باید بگم حق با شماست دارم روش کار میکنم که در غزلهای بعدی بیشتر بشه البته متفاوت! در مورد این الفها درست مثل مد در عربی عمل میکنه فکر نکنم به وزن آسیبی برسه و این نحوه خواندن شفاهی شعر رو نشون میده همین...

دوشیزه 4 اسفند 1388 ساعت 14:44 http://dushize.blogfa.com

1.
گذشته گذشته ...
وبلاگ جدید مبارک!
2.ان شا الله رتبه تان ... عالی شود ... دستی هم به سر ما بکشید!!!!!!!! یادتان نرود...
3. بگیر و ببند ها ... خودسانسوری ها ... امان!!!!!!!!!!!!!!!!!
4.5 . ایول !!!!!!!!!
5. عکسهای خوشحال چقدر خوبند!!! این روزها تمام عکسهایم غمگینند ... مثل خودم!
6. !!!!
7. ؟؟؟؟
از غزلتان هم لذت بردم!

محمد شعبانی 4 اسفند 1388 ساعت 16:57 http://che-sadeh.blogfa.com

سلام پارسای عزیز
متوجه ام
من خودم از کشیده نویسی در اشعارم استفاده کرده ام:
وقتی که این جهانِ « مد » و « دِرن » می رود
( یعنی کمی پز الکی با کمی الک! )
دارد همیشه سمت سقوووووط و به سوی سقط
یعنی جها و نون بزرگش زده کپک!
اما در شعرت به نظرم مثلا در مصرع (هزار جرم..) با توجه به کارکرد خود کمه ی هزار که زیادی را می رساند نیازی به کشیدنش وجود ندارد. به علاوه اینکه تکرار مصوت کشیده ی ( آ ) هم کارکرد خاصی ندارد.
ضمنا لینک شما با افتخار اضافه شد
موفق باشی

سلام زیاد فکر کردم محمد جان حق با شما بود !! ایراد داره هزار خودش نشانه کثرت هست حالا اگر الفها را تاکید بگیریم بازهم در خود واژه هزارتاکید خفی نهفته که نیازی به وجود الفها نیست باید در جای خود استفاده کنم مرسی از تذکرت...

سلام عزیز
مرسی از توجه ات
از آن دوستت قطعا استقبال خواهیم کرد
هرچند که فعلا ما و مجله و کل مملکت سرگردانیم
زود زود پیش ما بیا
مثل ستاره هالی نباش پسر

حسین میدری 4 اسفند 1388 ساعت 19:32 http://dobeititar.blogfa.com

درود فراوان،
بازگشت دوباره تان به دنیای مجازی را شادباش میگویم،
غزل زیبایتان را خواندم و استفاده بردم،
هرچند نامی از من در لیست پیوندهایتان نبود اما من شما را به پیوندهای تارنمایم افزودم..
سپاس از آمدن و فراخوانتان،
چشم براه تازه های دیگر،
بشکوه و آریایی بمانید...

سلام دوست گرامی چند بیت از خاقانی تقدیم به شما:
تا جهانست از جهان اهل وفایی برنخاست
نیک عهدی بر نیامدُ آشنایی برنخاست
گویی اندرکشور ما برنمی خیزد وفا
یا خود اندر هفت کشور هیچ جایی برنخاست
خون به خون می شوی کز راحت نشانی مانده نی
خود به خود می ساز کز همدم وفایی برنخاست
از مزاج اهل عالم مردمی کم جوی از آنک
هرگز از کاشانه ی کرکس همایی برنخاست

در ضمن در نیشابور خبری نیست جز دلتنگی و روزمرگی
اگر از این طرفها آمدید سری بزنید.

ممنون از حضورت. جاده ای که پشت سرت است خیلی زیباستو بکراند عکس بسیار جذاب است.


موفق باشید در ارشد.
در ضمن بلاگفا سرویس جدیدی ارائه داده که می توان از تمام مطالب وبلاگ یک نسخه ی پشتیبان در سیستم ذخیره کرد. کاش این کارو می کردید.

تا بعد.

این اشگ تو ست که دلم رااین گونه بدرد اورده

با سلام
دوست عزیز مطلبی در بوی خوش دوستی گذاشتم که قابل دیدن و تحمل است سری بزنی بد نیست
در پناه حق

سمیه مردانی 5 اسفند 1388 ساعت 02:26 http://roozebaran.blogfa.com

سخت بود....

درود.
مبارک است.
براتون آرزوی موفقیت دارم.

سلام
ممنونم که دعوتم کردین
و البته شرمنده کمی دیر اومدم

این روزها اتفاق های سیاسی اینقدر آزاردهنده است که خوندن مطالبی در موردش هم یه جورایی تسکینه هم یه جورایی تشدید کننده ...

به هر حال امیدوارم مشکلاتتون زود زود حل شن
شعر رو دوست داشتم بیت های خوبی داشت ولی یه جاهایی ایراد وزنی حس کردم . مثلا تو بیت سوم و بیت هشتم .
اگه اشتباه نکنم . با محتوای بیت هایی که قافیه نیشابور و کافور داشتن هم زیاد ارتباط برقار نکردم راستش

به هر حال تلاش واقعا خوبی بود
موفق باشید همیشه امیدوارم

این روزها فرصت برای همه چیز هست به جز زندگی
این که بیشتر میبینم
بیشترمی نویسم

و تقریبا 10 تا 12 ساعت پای کامپیوتر به شکل انگشت هایم روی کیبورد خیره می شوم ...
این روزها فرصت برای همه چیز هست... حتی شعر ...

برای به روز شدن حتی ...

سلام
خوبی؟
من همون روز که خبر دادین اومدم
کامل هم خوندم
ولی نظر قبول نمی کرد
دائم صفح نظرات خطا می داد
اولا اینکه کار مجله خوبه
علی رغم همه ی چیزهای بد
همه منتظریم همین فردا بود دربیاد
دوما اینکه اون فشارها رو بی خیال نمی شه شد
چون با تمام وجود حس می شه
کار ورهم خوندم
با اون همه نشانه ای که داره چرا انتظار داری مخاطب باور کنه مربوط به این روزها نیست؟
من که هر کاری کردم نتونستم باور کنم
حالا یا ایراد منه که خیلی بدبینم یا ایراد شما که دروغگوی خوبی نیستین!!! D:
باز هم ممنون
موفق باشی

[ بدون نام ] 5 اسفند 1388 ساعت 11:30

این روزها زمین و زمان بغض کرده است
شب در اتاق خواب جهان بغض کرده است
کهریزک است تک تک سلولهای شهر
در بندهاش پیر و جوان بغض کرده است

به زودی غزل تکمیل شده شو توی وبم قرار می دم .
یه شتابزدگی در کارتون دیده میشه فکر می کنم بعضی مصرعها نیاز به یه مرمت جزئی داره ولی کل شعر کار خوبی بود موفق باشید!

هایسه 5 اسفند 1388 ساعت 11:31 http://hayseh.persianblog.ir/

این روزها زمین و زمان بغض کرده است
شب در اتاق خواب جهان بغض کرده است
کهریزک است تک تک سلولهای شهر
در بندهاش پیر و جوان بغض کرده است

به زودی غزل تکمیل شده شو توی وبم قرار می دم .
یه شتابزدگی در کارتون دیده میشه فکر می کنم بعضی مصرعها نیاز به یه مرمت جزئی داره ولی کل شعر کار خوبی بود موفق باشید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد